سفارش تبلیغ
صبا ویژن


جوجو

وصیت مرد خسیس و تعهد همسر

بخوانید و بشنوید این داستان را که روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم . او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند. زن نیز قول داد که چنین کند. چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را واداع کرد. زن نیز قول داد که چنین کند.وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و ان را در قبر بگذارند، ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم. بگذارید من این صندوق را هم در تابوتش بگذارم.
دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند آیا واقعا حماقت کردی و به وصیت آن مرحوم عمل کردی؟
زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم. البته من تمامی دارایی هایش را جمع کردم و وجه آن را در حساب بانکی خودم ذخیره کردم. در مقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تا اگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند .     

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/11/28| ساعت 9:16 عصر| توسط سجاد| نظرات ( ) |

اس ام اس های فلسفی کوتاه و جملات قصار 89 | اس ام اس فلسفی جملات زیبا

 

 

شجاعت ترسی است که فاتحه خود را خوانده است . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

 

میوه ای که بدون تکان دادن از درخت بیفتد ، رسیده تر از آن است

که قابل خوردن باشد . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

دنیا خوابی است که اگر آن را باور کنی پشیمان می شوی . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو .

دکتر شریعتی

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند

و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد

تو مهربان جاودان آسیب نا پذیر من هستی

ای پناهگاه ابدی

تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی

دکتر شریعتی

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

اگر نمیتوانی خدمت کنی ، برو تا لااقل خیانت نکنی

بمان تا کاری کنی ، کاری نکن بمانی

دکتر شریعتی

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

در دشمنی دورنگی نیست. کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند.

دکتر شریعتی

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد

دیگران ابراز انزجار می کند که

در خودش وجود دارد

دکتر شریعتی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

خدایا تقدیر مرا خیر بنویس

آنگونه که آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم

و آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم

دکتر شریعتی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

ازدواج مثل بازار رفتن است ، تا پول و احتیاج و اراده نداری به بازار نرو . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

برای دیدن نور ، به خورشید نگاه کن

برای دیدن عشق ، به ماه

برای دیدن زیبایی ، به طبیعت

برای دیدن امید ، به آینده . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

قلب خود را از کینه دیگران پاک کن ، تا قلب آنها از کینه تو پاک شود . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

هیچوقت شک هایت را باور مکن ، و به باور هایت شک نکن . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

خداوند بزرگ است ، آرزوهایی که از او میخواهیم هم باید بزرگ باشد . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

عصبانیت فرد ، تنبیه خود برای اشتباه دیگران است . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

همه افراد خوشبخت خدا را در دل دارند ، پس تو را جه غم که اینقدر

احساس تنهایی میکنی ، بدان در تنها ترین لحظات و در هر شرایط

خداوند با توست . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

بر زمین لجبازی پای مفشار ، که سخت لغزنده است . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

گذشته را با خود داشته باش ، اما در آن زندگی مکن و فقط تجربه بگیر . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

هر کسی به میزانی که تنهایی نیاز دارد ، عظمت دارد و بی نیاز است . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

پاکدل باش ، تا دلها را پروانه خود سازی . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

هر رنگی زیباست ، غیر از دو رنگی . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

با عبرت از شکست های گذشته ، کمر شکست های آینده را بشکن . . .                                                                  منبع|hosein-hm.blogfa.co


نوشته شده در پنج شنبه 89/11/28| ساعت 9:15 عصر| توسط سجاد| نظرات ( ) |

ازدواج در ضرب المثل های جهان

1-هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت کن تا با چشم هایت.( ضرب المثل آلمانی)

2 - مردی که به خاطر " پول " زن می گیرد، به نوکری می رود. ( ضرب المثل فرانسوی )

?- لیاقت داماد ، به قدرت بازوی اوست . ( ضرب المثل چینی )

?- زنی سعادتمند است که مطیع " شوهر" باشد. ( ضرب المثل یونانی )

5- زن عاقل با داماد " بی پول " خوب می سازد. ( ضرب المثل انگلیسی )

6- زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است. ( ضرب المثل انگلیسی )

7- زن و شوهر اگر یکدیگر را بخواهند در کلبه ی خرابه هم زندگی می کنند. ( ضرب المثل آلمانی )

8 - داماد زشت و با شخصیت به از داماد خوش صورت و بی لیاقت . ( ضرب المثل لهستانی )

9- دختر عاقل ، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد. ( ضرب المثل ایتالیایی)

10 -داماد که نشدی از یک شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای .( ضرب المثل فرانسوی )

11- دو نوع زن وجود دارد؛ با یکی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر. ( ضرب المثل ایتالیایی )

12- در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه کن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق کن . ( ضرب المثل آذربایجانی )

13- برا ی یافتن زن می ارزد که یک کفش بیشتر پاره کنی . ( ضرب المثل چینی )

14- تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب کن . ( ضرب المثل چینی )

15- اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شکمش را در دست بگیر. ( ضرب المثل اسپانیایی)

16- اگر زنی خواست که تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج کن اما پولت را از او دور نگه دار . ( ضرب المثل ترکی )

17- ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر)

18- ازدواج مثل یک هندوانه است که گاهی خوب می شود و گاهی هم بسیار بد. ( ضرب المثل اسپانیایی )

19- ازدواج ، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است . ( ضرب المثل فرانسوی )

20- ازدواج کردن وازدواج نکردن هر دو موجب پشیمانی است . ( سقراط )

21- ازدواج مثل اجرای یک نقشه جنگی است که اگر در آن فقط یک اشتباه صورت بگیرد جبرانش غیر ممکن خواهد بود. ( بورنز )

22- ازدواجی که به خاطر پول صورت گیرد، برای پول هم از بین می رود. ( رولاند )

23- ازدواج همیشه به عشق پایان داده است . ( ناپلئون )

24- اگر کسی در انتخاب همسرش دقت نکند، دو نفر را بدبخت کرده است . ( محمد حجازی)

25- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نیست ، ولی می توانیم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب کنیم . ( خانم پرل باک )

26- با زنی ازدواج کنید که اگر " مرد " بود ، بهترین دوست شما می شد . ( بردون)

27- با همسر خود مثل یک کتاب رفتار کنید و فصل های خسته کننده او را اصلاً نخوانید . ( سونی اسمارت)

28- برای یک زندگی سعادتمندانه ، مرد باید " کر " باشد و زن " لال " . ( سروانتس )

29- ازدواج بیشتر از رفتن به جنگ " شجاعت " می خواهد. ( کریستین )

30- تا یک سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتی های یکدیگر را نمی بینند. ( اسمایلز )

خوب حالا می تونید ازدواج کنید                                                     منبع|hosein-hm.blogfa.com


نوشته شده در پنج شنبه 89/11/28| ساعت 9:13 عصر| توسط سجاد| نظرات ( ) |

شوهر کامپیوتری

 

 

یکى بود، یکى نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. روزى روزگارى در ولایت غربت یک پیرزنى بود به نام «ننه قمر» و این ننه قمر از مال دنیا فقط یک دختر داشت که اسمش «دلربا» بود و این دلربا در هفت اقلیم عالم مثل و مانندى نداشت؛ از بس که زشت و بدترکیب و بد ادا و بى‌کمالات بود.

یک روز که این دلربا توى خانه وردل ننه قمر نشسته بود و داشت به ناخن‌هایش حنا مى‌گذاشت، آهى کشید و رو کرد به مادرش و گفت: «اى ننه، مى گویند «بهار عمر باشد تا چهل سال. با این حساب، توپ سال نو را که در کنند، دختر یکى یک دانه‌ات، پایش را مى‌گذارد توى تابستان عمر. بدان و آگاه باش که من دوست دارم تابستان عمرم را در خانه‌ی شوهر سپرى کنم و من شنیده‌ام که یک دستگاهى هست که به آن مى‌گویند «کامپیوتر» و در این کامپیوتر همه جور شوهر وجود دارد. یکى از این دستگاه‌ها برایم مى‌خرى یا این که چى؟»
ننه قمر «لاحول» گفت و لبش را گاز گرفت و دلسوزانه، بنا کرد به نصیحت که: مردى که توى دستگاه عمل بیاید، شوهر بشو و مرد زندگى نیست. تازه بچه‌دار هم که بشوى لابد یا دارا و سارا مى‌زایى یا از این آدم آهنى‌هاى بدترکیب یا چه مى‌دانم پینوکیو...
وقتى ننه قمر دهانش کف کرد و قلبش گرفت و خسته شد، دلربا شروع کرد به تعریف از کامپیوتر و اینترنت و چت و این که شوهر کامپیوترى هم مثل شوهر راست راستکى است و آنقدر گفت و گفت تا ننه قمر راضى شد براى عاقبت به خیرى دخترش، سینه‌ریز و النگوهاى طلایش را بفروشد و براى دلربا کامپیوتر مجهز به فکس مودم اکسترنال و کارت اینترنت پرسرعت و هدست و کلى لوازم جانبى دیگر بخرد.
بارى اى برادر بدندیده و اى خواهر نوردیده، دستگاه را خریدند و آوردند گذاشتند روى کرسى و زدندش به برق و روشنش کردند. دلربا گفت: «اى مادر، در این وقت روز، فقط بچه‌هاى مدرسه‌اى و کارمندهاى زن و بچه‌دار توى ادارات، مى‌روند در چت و تا نیمه شب خبرى از شوهر نیست.» به همین خاطر، از همان کله‌ی ظهر تا نیمه شب، ننه قمر نشست در پشت دستگاه و با جدیت تمام به بازى ورق گنجفه و با دل و اسپایدر پرداخت.
نیمه شب دلربا دستگاه را تحویل گرفت و وصل شد به اینترنت و یک «آى دى» به نام «دلربا آندرلاین تنها 437» براى خود ثبت کرد و رفت توى یکى از اتاق‌هاى «یارو مسنجر». به محض ورود، زنگ‌ها به افتخارش به صدا درآمدند و تا دلربا به خودش جنبید، متوجه شد که چهل _ پنجاه تا شوهر بالقوه، دورش را گرفته‌اند. دلربا که دید حریف این همه خواستگار مشتاق و دلداده نیست، همه‌ی پیغام‌ها را خواند و سر آخر از نام یکى از آنها خوشش آمد و با ناکام گذاشتن خیل خواستگاران سمج، با همان یکى گرم صحبت شد. در زیر متن مکالمات نوشتارى آن دو به اختصار درج مى شود:

پژمان آندرلاین توپ اند باحال: سلام. اى دلرباى زیباى شیرین کار، خوبید؟
دلربا آندرلاین تنها437: سلام. مرسى. یو خوبى؟

پژمان: مرسى + هفتاد. سین، جیم، جیم پلیز. [سین، جیم، جیم: همان A/S/L به زبان غربتى است؛ یعنى: سن؟ جنسیت؟ جا و مکان زندگى]
دلربا: هجده، دال، بوغ [یعنى هجده ساله‌ام، دخترم و در بالاى ولایت غربت به زندگانى اشرافى مشغولم. ترجمه و تفسیر از بنده نگارنده] یو چى؟

پژمان: من بیست و چهار، پ، بوغ. خوشبختم! [یعنى خوشوقتم.]
دلربا: لول. [یعنى حسابى لول و کیفورم. همان LOL] پس همسایه‌ایم.

پژمان: بله ولى من براى ادامه‌ی تحصیل دارم ویزا مى‌گیرم که بروم در جابلقا چون که هم در آنجا آزادى مى‌باشد و هم سى دى با کیفیت آینه آنجا هست و من همه کس و کارم (یعنى دخترخاله پسر عمه دایى مامانم) در آنجا زندگى مى‌کنند.
دلربا: اوکى، درک مى‌کنم به قول مامى: توبى اور نات توبى. راستى نگفتى چه شکلى هستى؟

پژمان: قد 185، وزن80، موخرمایى روشن و بلند، پوست سفید، چشم آبى.
دلربا: من قدم 174، وزن 60، رنگ چشمم هم یک چیزى بین آبى و سبز.

پژمان: واى خداى من... راست مى گویى؟
دلربا: وا... یعنى خیلى زشتم؟

پژمان: نه... اتفاقاً بى‌نظیرى. راستش نمى‌دانم چطور شد که همین الان، یک دفعه به من احساس ازدواج دست داد. آه اى دلرباى من، چشمان تو حرمت زمین است و یک قشنگ نازنین است...
دلربا: اى واى خدا مرا بکشد که با بیان حقیقتى ناخواسته، تیر عشق را بر قلبت نشاندم.
حالا دو تا حیران من و تو، زار و گریان من و تو...

پژمان: اى نازنین، بدجورى من خاطرخواه توام آیا حالیت مى‌باشد؟ تکه تکه کردى دل من را، بیا بیا بیا که خیلى مى‌خواهمت.
دلربا: حالا من چه خاکى به سر بریزم با این عشق پاک و معصوم؟ من مى‌خواهم ایوان رویا را آب پاشى کنم و امشب هرجور شده و با هر بدبختى، عکس تو را نقاشى کنم. اما تو را چه جورى بکشم چرا که وسایل نقاشى‌ام کم و کسر دارد و من مداد مخملى ندارم.

پژمان: اوه ماى گاد... اصلاً اى دلرباى نازنین من، بیا تا برویم از این ولایت غربت من و تو. تو دست مرا [البته بعد از جارى شدن صیغه عقد. یادآورى از بنده نگارنده] بگیر و من دامن تو را [البته بعد از جلب رضایت زوجه و خانواده او و همچنین طى مراحل قانونى. ایضاً یادآورى اخلاقى از بنده نگارنده] بگیرم. کاش هم اکنون در کنارم بودى تا... اصلاً ولش کن، الان هر چه بگوییم این یارو «بنده نگارنده» مى‌خواهد وسطش پیام اخلاقى بدهد. بیا شماره تلفن مرا بنویس و تماس بگیر تا بدون مزاحم حرف‌هاى‌مان را بزنیم...

ما از این افسانه نتیجه مى‌گیریم که اگر جوانان را نصیحت کنیم، رازشان را به ما نمى‌گویند!
قصه‌ی ما به سر رسید، کلاغه به خونه‌اش نرسید!
                                                                                     منبع|hosein-hm.blogfa.com


نوشته شده در پنج شنبه 89/11/28| ساعت 9:11 عصر| توسط سجاد| نظرات ( ) |

ایتالیا = دولینو بورینو
هندوستان = دولاهه کوتاهه
ژاپن = دولمیشى کوتامیشى
عرب= الدووله لاى الساطووره
چین = دولچاین قیچاین
انگلیس=‎doling smalling‏
روسیه = دودولوف کوتاهوف
ترکى = شومبولا آزولا
کردی = دولی بوورررران

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/11/28| ساعت 9:8 عصر| توسط سجاد| نظرات ( ) |

   1   2   3   4   5   >>   >














قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت